زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در شام
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها کوفه و شام و حلب یکسره تسخیر نگاهش دارد از نـیـزه اشـارات مکـرّر به کجاها سوره کهف گل انداخته این بار و زمین را میبـرد غـمـزۀ قـرآنـی دیگـر به کجاهـا بر سـر نـیـزه تجـلّیِ سر کیست؟ خـدایـا! پَـر زد از بام افـق نیـز فـراتـر به کجاها بین خون گریه، پیام آور خورشید صدا زد میروی با جرس شوق، برادر! به کجاها؟! شب گرگ است و شقاوت، شب سیلی به شقایق تو گل انداختهای در شب خنجر به کجاها چه زبون است یزید و چه حقیر ابن زیادش شهر را میکشد این خطبۀ محشر به کجاها جشن خصم تو پیاپی به عزا شد بدل آنجا تا که انداخت نگاه تو به کاخش گسل آنجا |